نیایش جونم سرماخورده
نیایشم مامان و ببخش
دیشب روسری سرت نکردم فکر نمیکردم هوا اینقد سرد شده باشه ، صبح که بیدار شدی دیدم یه چشمه نگاه میکنی و چشم دیگتو نمی تونستی باز کنی من قوربون مژه های به هم چسبیدت بشم خیلی غصه خوردم از صبح با خودم همش میگم چرا مواظبت نبودم تازه داری یکم جون میگیری خدا کنه این سرماخوردیگیت زودگذر باشه و زود زود خوب شی یه کمم فک کنم تب کردی من فدای مظلومیتت بشم عشقم توروخدا زود خوب شو
روزت مبارک عزیزم
دوستت دارم بابایی
پشتم به تو گرم است. نمیدانم اگر تو نبودی، زبانم چطور میچرخید، صدایت نزنم!
راستش را بخواهی، گاهی، حتی وقتی با تو کاری ندارم، برای دل خودم صدایت میزنم؛ بابا!
آنقدر با دستهایت انس گرفتهام که گاهی دلم لک میزند، دستانم را بگیری.
هر بار دستانم را میگیری، خیالم راحت میشود؛ میدانم که هوایم را داری و من میان ازدحام غریبی، گم نمیشوم و تو هیچ وقت دستم را رها نمیکنی …
اولین سال پدر شدنت مبارک عشقم
از طرف منو نیایش کوچولومون
گوشای نیایش جون سوراخ شده
اولش یه کم گریه کردی اما بعدش آروم شدی و خداروشکر هیچی اذیت نکردی
مهربون ترینی دخترم