سال نو مبارک دخترگلم
اولین دیدار با دریا
عزیز دلم تا رسیدیم لب دریا شما خوابت برد اما من بیدارت کردم ،وقتی چشماتو باز کردی و دریا رو دیدی با تعجب نگاه میکردی و خوابت پرید و کلی شن بازی و آب تنی هم کردی
گریه نکنی دلم میگیره
بمیرم مامانی دردت اومد از دست این بابایی که نفهمید دستش خورد تو صورتت
و تو اینجوری گریه میکنی
پشه ها هم که از بس شیرینی حسابی بوست کردن
اولین سفر
نیایش جون می خواد بره شمال
فدای دستای کوچولوت بشم که اینجوری دست میزنی
این لباس از لباسای پسرونه ی سیسمونیته و چون من خیلی دوسش داشتم تنت کردم ولی بهت میاد ها جوجو
بای بای ما رفتیم